دستخط یک زن...

متن مرتبط با «غریب» در سایت دستخط یک زن... نوشته شده است

غریب در وطن

  • چند هفته‌ای است که برگشتم، اما احساس می‌کنم غریبه‌ام. حتی بین دوستان و خانواده! هفته‌ای چند روز هم مطب! برخی از بیماران قدیمی آشنایی می‌دهند اما گویا آن روزها دور است خیلی دور. روزهای اول رانندگی سخت بود. سخت که چه عرض کنم: ترسناک. اما خیلی زود به تنظیمات کارخانه برگشتم: سبقت از راست، عدم رعایت فاصله مطمینه، حق تقدم،پارک دوبله و ... .در اداره مالیات و بیمه خبری از صف یا رعایت نوبت نیست. سعی کردم حقم را بگیرم:ـ آقا ببخشید بفرمایید کنار نوبت منه!ـخانم فقط یه سوال دارم.ـمنم فقط یه سوال دارم!در بانک اما اعتبار و  احترام سابق به‌عنوان پزشک هست!چند بار تاکسی سوار شدم. خدایی همه ماسک دارند. جالب‌تر از همه وجود کارت‌خوان در تاکسی‌ خطی است! به‌چند مغازه سر زدم. قیمت همه چیز به‌طرز شگفت‌آوری بالا رفته. روغن ذرت ۱۶۷ هزار تومان نه شانزده‌هزار! یک شاخه گل رز ۴۰ هزار آن‌هم چون نزدیک ولنتاین است. بساط بسته‌های آماده مخصوص ولنتاین حتی در دستفروشی‌ها، ماهی سفید هم کیلویی ۲۸۰ هزار.... آقا جعفر ما هم رفت!هوا عالی است. خنک و مناسب. گرچه به زعم همه افراد خانواده و دوستان بس ناجوان‌مردانه سرد است!زمان در گذشتن روی دور تند است. فوری سه هفته تمام شد. کسری از برنامه‌هایم هنوز اجرا نشده است. مهم‌تر از همه برنامه سفر که به‌دلیل کرونا به‌ تعویق افتاده‌است. تنها لذت شیرین که تقریبا هرروز حاصل می‌شود مزه کردن دست‌پخت مادر، خوردن کولی ، غذاهای محلی است. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها